عشق
هر جا که سفر کردم ، تو همسفرم بودی
وز هر طرفی رفتم، تو راهبرم بودی
با هر که سخن گفتم، پاسخ ز تو بشنیدم
بر هر که نظر کردم ، تو در نظرم بودی
در خنده ی من چو گل ، در کنج لبم خفتی
در گریه ی من چو اشک، در چشم ترم بودی
در صبحگاه عشرت ، همدوش تو میرفتم
در شامگاه غربت، بالین سرم بودی
آ واز چو می خواندم، سوز تو به سازم بود
پرواز چو میکردم، تو بال و پرم بودی
هرگز دل من بر تو، یار دگری نگزید
گر خواست که بگزیند ، یار دگرم بودی