تنها
تنها تو را نگاه می کنم
خورشید چند برابر می شود و روز را روشن می کند
بیدار شو
با قلب و سر رنگین خود
بد شگونی شب را بگیر
تو را نگاه می کنم و همه چیز عریان می شود
زورق ها در آ ب های کم عمقند...
خلاصه کنم:دریا بی عشق سرد و بی رنگ است!
جهان اینگونه آغاز میشود
موج ها گهواره آسمان را می جنبانند
(تو در میان ملافه ها جابجا میشوی و خواب را فرا می خوانی)
بیدار شو تا از پی ات روان شوم
تنم بیتاب تعقیب توست
می خوام عمرم را با عشق تو سر کنم
از دروازه ی سپیده تا دریچه ی شب
می خواهم با بیداری تو رویا ببینم!