از سکوتم بفهم حالم را از سکوتی که سرد و غمگین است
توی این چشم ها چه میبینی دختری که همیشه غمگین است
آمدی بر خلاف میل خودت تا از این ناگزیر تر نشوم
میرم گم شوم که پیش از این پیش چشمت حقیر تر نشوم
میروم زیر بارش باران اشک هایم ولی مهار شده
من به تو فکر میکنم به خودم به غرور جریحه دار شده
بعد تو میشود که دل خوش کرد به ورق پاری های خط خطی ام
که پر از بغض های تکراریست از شب و روز های لعنتی ام
دلهره، اضطراب، دلتنگی بی صدا هق، هق و هق کردن
قرص اعصاب درد تنهایی ساعتی شصت بار دق کردن
تا سحر گریه های پی در پی و صدای همیشگی" بتمرگ!
همه ی زندگی خلاصه شده توی فکر کردن به شیوه ی مرگ
بال پرواز داشتم اما یک نفر راه اسمان را بست
اوج بدبختی و فلاکت بود خفه شو زندگی همینه که هست
فکر دریا شدن نباش اصلا تو هم عادت به جوب بودن کن
زندگی هر چقدر بد باشد توتظاهر به خوب بودنکن.