اردیبهشت
اردیبهشت
فروردین رفت و اردیبهشت آمد
ماهی که بهشت خدا می نامندش؛ فصل شکوه و زیبایی
از هوایش،از عطر گل های محمدیش، از دیدن آسمان بر فراز گلزارش ...
وای که چقدر عاشق اردیبهشتم
ماهی خاص، روزی خاص و حتی لحظه های خاص فراوان
هوایی خاص و زندگی ای خاص
امروزحسِ خوبـی درونم را به آتش می کشـد اما از سوی دیگر فکرم مرا به دنیایی دیگر می برد، افکار مشوشم اولین روز اردیبهشت را نشانه می گیرند ومن نیز با حسی خوب شادمانه هام را مرور میکنم، اما ناگهان فکرم چنان مرا بر دیوار خیالات می کوبد که گویی دنیا را بر سرم آوار کرده اند
من نمیدانم چه شد که اینچنین گشت
نمیدانم
هرچند که شاید دروغ میگویم
دروغ میگویم که نمیدانم
حقیقت آن است که میدانم و نمیگویم
آری اکنون اردیبهشت هم فرا رسیده
ماه من، ماه تو، حتی ماه خدا
هر ساله در اولین روزش مینوستم برای این همه زیبایی
و اما امسال
اردیبهشت هم با تمام زیبایی هایش برام پُر شده از لحظاتی تلخ
لحظاتی بی روح و پر درد
اما با تمام این تفاصیر بازهم اردیبهشت، اردیبهشت است و ازعشق من به آن چیزی کم نمی گردد
حتی اگر در این میان بازهم من مانده باشم و تنی خسته و پر درد
لکن بازهم با تمام این تفاصیر اردیبهشت هنوزهم همان است برایم.
لحظه ها در پی هم گذشتند
تا به این جا رسیدم
به این پله اززندگی
پله ای که نه میتوان ماند و نه می توان بازگشت
و این است قانون زندگی
برگرفته از وبلاگ مکتب عشق