سفارش تبلیغ
صبا ویژن

خوب من

 

خــوب ِ مــن ،

 

همین جا درون شعرهایم بمان

 

 

تا وسوسه یِ دوستت دارم هایِ دروغینِ آدمها مرا با خود نبرد

 

به سرزمین هایِ دورِ احساس ؛

 

 

من اینجا هر روز با تـو عاشقی می کنم بی انتها

 

شعرِ من بهانه ایست برای مـا شدن دستهایمان

 

تا تکرارِ غریبانه یِ جدایی را شکست دهیم

 

 

 

 

 

 

 

--

 

تمام تنم می سوزد از زخم هایی که خورده ام

 

دردِ یک اتفاق که شاید با اتقا قِ تـو

 

دردش متفاوت باشد ویرانم می کند

 

 

من از دست رفته ام ، شکسته ام

 

 

می فهمی ؟

 

به انتهایِ بودنم رسیده ام ؛

 

اما اشک نمی ریزم

 

پنهان شده ام پشتِ لبخنـدی که درد می کند

 

 



[ دوشنبه 92/4/10 ] [ 10:46 صبح ] [ *:-)* ] [ نظر ]